ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

زندگی شهد گل است..زنبور عسل می خوردتش..آنچه می ماند عسل خاطره هاست..
ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

زندگی شهد گل است..زنبور عسل می خوردتش..آنچه می ماند عسل خاطره هاست..

این رسمش نبود...




یادته بهت چی گفتم یه روزی میاد فقط تو"...می مونی و من وبعد تو"...
گفتی حتی بمونی عاشقت نمیشم حالا من موندم و تو"...
همانطور که می گفتی رفتی اینکه بعد از تو"...
چی به سرم اومد بمونه اما عشقم چطور دلت اومد دلی که مال تو"...
بود توی این روزگار تنها بگذاری می دونستم بی رحمی اما دیگه نه اینقدر که دل کسی رو که 5 سال تموم چشم انتظارت بود و بی وقفه برات لالایی می خوند بزاری و بری و من جز اینکه برای تو"...
ارزوی خوشبختی کنم کاری دیگه نمی تونستم بکنم وحالا تو"...
به جای اینکه روی زخم من مرحم بشی داری روی زخم دلم نمک می پاشی این رسمش نبود عزیز دلم!...
من حاضر بودم به خاطر تو"...
بمیرم ولی با کسی که بهش علاقه ای ندارم زیر یک سقف نباشم که وقتی  دلم برات تنگ شد تو"...تازه دلت خنک شه...
این رسمش نبود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد