داستان زیبا و عاشقانه بوسه ی باران
باران تندی شهر را فرا گرفته بود ، تمام مردم شهر در حال دویدن به سمت خانه ی خود بودند تا در زیر قطرات باران قرار نگیرند .
بقیه داستان را می توانید در ادامه مطلب مشاهده فرمایید.
فوتو کلیپ عاشقانه از آهنگ بگو کجایی رضا شیری
آهنگ و تنظیم: مرتضی پاشایی
بگو کجایی!
دیوونم اگه هنوزم به پات نشستم
اگه به هیچ کسی دلی نبستم
دیوونم با این که رفتی به این امیدم یه روز دستات رو حس کنم تو دستم
بگو کجایی دلم گرفته دوباره برگرد
ببین شکسته به پای چشمات غرور این مرد
دانلود کلیپ با لینک مستقیم:
دیگر همه نقطه ضعفم را فهمیدند…
از من که چیزی که میخواهند جان تورا قسم میخورند…
+-+-+-+-/*\-+-+-+-+
روزهـــایــی کـــه مـی بینمت، نفســـــم مــی گیـــــــــرد…
و روزهــــایـــــی کـــــه نیستـــــی، دلـــــــــــــــــم…
اما
تـــــــــــــو بـــــاش…!
تحمـــــل ٍ اولـــی آســان تـــر است..
+-+-+-+-/*\-+-+-+-+
بــهــتــریــن جـایِ خـــوابِ دنــیــا ..
دسـتِ تــــو بـود کـه بـاز مـی کـردی و مـیـگـفـتـی: سـرتـو بـذار رو دسـتـم ..
و بـعـد اون دسـت حـلـقـه مـیـشـد دورِ گــردنـم ..
هـیـچـوقـت نـفـهـمـیـدم در اون حـالـت کـِی بـه خـواب رفـتـم ..
+-+-+-+-/*\-+-+-+-+
سلام به اون عزیزی که ، فاصله ها باهاش دارم
تو دفتر خاطره هام ، خاطره ها باهاش دارم
آرزوی دیدن اون ، صورت زیباشو دارم
آخر حرفمم اینه هرجا باشه دوسش دارم
+-+-+-+-/*\-+-+-+-+
آن که اعتماد میکند…
مهم نیست که به چه چیزی اعتماد میکند،
همین اعتماد حاکی از معصومیت اوست.
حتی اگر بدلیل اعتماد، فریب بخورد، مهم نیست،
چون ارزش اعتماد بسیار فراتر از چنین فریبی است.
میتوانی همه چیز را از او بگیری،
ولی اعتماد را هرگز.
+-+-+-+-/*\-+-+-+-+
یه وقتایی آدم اونقدر تنهاست که آرزو داره یکی صداش کنه
حتی اشتباهی
+-+-+-+-/*\-+-+-+-+
♥اگـــَـــــر دیوانگی♥ نـیـسـت پَس چیست ؟
وقتی♥ در این دُنیای بـه این ♥بزرگـــی . . .
دلت فقط هـــــَـــــوای ♥یک نفر را میڪُند…!♥
متن های love و زیبای جدید خرداد 92
دل شکسته ها نفرین هم بکننـــــــــــــــــد ،
گیرا نیـــــــــــــست…!
نفــــــــــــــــرین ،
ته دل می خواهــــــــــد
دل شکسته هم که دیــــــــگر
ســـــــــر و ته نــــــــدارد…
های پسـر
حواسـت باشـه!
این دختری که به تو دل داده,
خیلی ها در " آرزوی نیم نگاهش " هستند!
از دستش نده!
رســم آدمـــهای دنیـــــــا شبیــــــه رســم دریـــاســت !
وقتــــی احســـــاس کننــــد
غرقشــــــون شـــدی پس مـیـزنـنـت ! ...
قطار می رود
تو می روی
ایستگاه می رود
و من چ ساده ام
ک سالهای سال
کنار این قطار ک رفته ایستاده ام
و همچنان ب نرده های ایستگاه
قطار رفته تکیه داده ام
سلام
اینم اولین شعر عاشقانه وبلاگم امید وارم که خوشتان بیاید.
تو اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گلوار به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقشآفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی
پریزاد عشقو مهآسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی
تو دونسته بودی چه خوشباورم من
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی؟ تو گفتی یه بیتاب
تا گفتم دلت کو؟ تو گفتی که دریاب
قسم خوردی بر ماه که عاشقترینی
توی جمع عاشق، تو صادقترینی
همون لحظه ابری رخ ماهو آشفت
به خود گفتم ای وای! مبادا دروغ گفت
گذشت روزگاری از اون لحظهی ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب
در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به یادت شکستم
تو از این شکستن خبر داری یا نه
هنوز شور عشقو به سر داری یا نه
هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
ترانه سرا: مینا جلالی